تحقیقی در بارۀ کشتار زندانیان سیاسی ایران در سال ١٣٦٧
جوانان برای حقوق بشر ایران youth for human rights:iranنویسنده: | جفری رابرتسون |
ناشر: | بنیاد عبدالرحمن برومند |
تاریخ انتشار: | ۲۹ فروردین ۱۳۹۰ |
نوع متن: | گزارش |
متن پی دی اِف (فارسی، 3.30 MB)
- متن پی دی اِف (انگلیسی، 2.85 MB)
فشردۀ گزارش
برای خواندن متن کامل گزارش روی عنوان پی دی اف کلیک کنید
در اواخر تیرماه ١٣٦٧، هنگامی که جنگ ایران و عراق با اعلام ترک مخاصمهای پرخاشگرانه به مرحله پایانیاش رسیده بود، ناگهان ارتباط زندانهایی که از مخالفان دولت لبریز شده بودند با دنیای خارج بریده شد. قرارهای دیدار خویشان با زندانیان لغو گردید، رادیوها و تلویزیونهای زندانیان از کار افتاد و دسترسی به روزنامهها متوقف شد و زندانیان مجبور به ماندن در سلولهای خود و محروم از ورزش روزانه و رفتن به کلینیک زندان شدند. حق ورود به این زندانها در انحصار یک هیئت بازپرسی قرار گرفت که اعضایش مردان معمم و ریشویی بودند که به زندانهای مختلف میرفتند. یک قاضی شرع، دادستان انقلاب و یک افسر بالارتبه اطلاعاتی اعضای این هیئت بودند. تقریباً همه زندانیان- که شمارشان به چند هزار میرسید و به جرم عضویت در سازمان مجاهدین خلق زندانی شده بودند – تک تک از برابر فرستادگان رژیم گذشتند. این سازمان سیاستاش را از کارل مارکس، ایدئولوژیاش را از اسلام و جنگ پارتیزانی را از چهگوارا برگرفته بود. در مخالفتی خونین با رژیم شاه به هواداری از انقلاب اسلامی که آیت الله خمینی را به مسند قدرت نشاند، برخاست. این هواداری، امّا، دیر نپایید و سازمان پیوندش را با حکومت مذهبی خمینی برید و آن گونه که امروز ادعا میکند، برای استقرار دموکراسی در ایران به جنگ مسلحانه با جمهوری اسلام پرداخت. هیئت بازجویان تنها یک پرسش از زنان و مردان جوانی داشت – که بیشترشان از سال ١٣٦٠، فقط به اتهام شرکت در تظاهرات خیابانی و یا داشتن نوشتههای «سیاسی»، زندانی شده بودند. گرچه از قبل نمیدانستند، مرگ یا زندگی این زندانیان بسته به پاسخی بود که به پرسش بازجویان میدادند. چشم زندانیانی را که پاسخشان نشان از ادامه پیوندشان با مجاهدین خلق بود میبستند و آنان را به ردیف به سمت چوبههای دار میفرستادند. قربانیان جوان را، چهار چهار یا از جرّثقیل حلق آویز میکردند یا در گروههای شش نفره در سالن بزرگ زندان به دار میکشیدند. برخی از آنان را نیز شبانه به پادگان زندان روانه میکردند تا پس از نوشتن وصیت نامه تیرباران شوند. جسد اعدامیان را نیز پس از آغشته کردن با مواد ضد عفونی به کامیونهای سردخانهدار منتقل میکردند تا شبانه در گورستانهای بی نام و نشان دفنشان کنند. تنها ماهها پس از اعدام زندانیان، به خویشان آنها، که تشنه شنیدن خبری از فرزندان یا مادر و پدران محبوس خود بودند، کیسه پلاستیکیای تحویل میدادند که محتوایش اشیاء متعلق به عزیزانشان بود. به خویشان جانباختگان هیچ اطلاعی درباره محل خاکسپاری عزیزانشان داده نمیشد. آنان حتی از حق برگزاری مراسم عزاداری در مسجد نیز محروم بودند. تا میانه مرداد ١٣٦٧ جمهوری اسلامی هزاران زندانی را بی محاکمه، محروم از وکیل و حق استیناف با بیرحمی تمام اعدام کرد.
گزارش کامل را درمتن پی دی اِف (فارسی، 3.30 MB) مطالعه کنید.